دستش را با عصبانیت بر روی میز کوبید و گفت: «یعنی چه که شکایتم پذیرفته نیست؟!»
کارمند سرش را در میان دستانش گرفت و گفت: «خب داری حرف بیمعنی میزنی!»
– «دارم میگم من محصول شما رو خوردم و سه روز بستری شدم بیمارستان! این دقیقا کدوم بخشش بیمعنیه؟!»
+ «اون بخشش که محصولات ما برای مراقبت از پوست و استعمال خارجی هستن!»
حکایت چند نفرمونه؟!
خدا زندگی رو به ما داده تا ازش استفاده کنیم و در کنارش یه سری دستورالعمل هم داده…
- خدا گفته تلاش کن؛ ولی تو حتی از توی تختت هم بیرون نمیای!
- خدا گفته دل نشکن؛ ولی تو روزی دهها بار با طرز نگاهت قلب آدمها رو آزرده میکنی!
- خدا گفته حسادت نکن؛ ولی تو حتی به بند عینک آدمهای دیگه هم حسودی میکنی!
- خدا گفته غیبت نکن؛ ولی تو از رنگ دستبند دختر همسایهٔ دوست خواهرت هم نمیگذری!
تو اون چیزی نشدی که میخواستی. خدا گفته برگرد و به درون خودت نگاه کن. اما تو داری شکایت میکنی!
بنظرت میشه شکایتت رو قبول کرد؟!
دوست اسمارتینی!
- نظرت راجب شکایتهای ما توی زندگی چیه؟
- نظرت راجب نظرت راجب مطالب دلنوشته و داستان اسمارتین چیه؟ اگه ایده جالبی توی ذهن داری به ما بگو تا اجراییش کنیم!
- پیشنهاد یا انتقادی داری؟ حتما برای ما توی نظرات بنویس، ما همشو میخونیم!
- به نویسندگی علاقه داری و میخوای نوشتن را تجربه کنی؟ به بخش ارسال مطلب برو و نوشته خوبت را برای ما ارسال کن. ما هم اون رو با اسم خودت منتشر میکنیم!
بیشتر بخوانید:
جرأت یا حقیقت؟! – سید متین فقهی
نقاشی را جدی بگیریم! – سیده سدنا موسوی
معرفی بازی Among Us – قاتل کیه؟! – مطالب ارسالی
ببخشید خانم، من میخوام ترک تحصیل کنم… – آتنا مهرانفر
سلام
حرفی که شما زدید کاملا درسته!
خیلی هم جالب و کامل بود.
ممنون برای مطلب.