ثانیه ها، روزها و سال ها می گذرد. دنیایی که ساعت هایش بی رحم تر از آن هست که بتوان کمی خندید. دنیایی که انسان ها مخلوقی اشرف هستند ولی شرافتمند نیستند. دردها همراه با ثانیه ها میگزرد اما زخم هایش سال ها برروی روح باقی خواهد ماند وچه لذت بخش است زمانی که شیرینی آن درد بیشتر می شود. دنیای درون ذهن من به دور از هر اختلاف طبقاتی زیباست.

انسان ها با وجود درد های پی در پی و ثانیه وار، گریه های پنهانی و مانع های دوباره زندگی میخندند و برایم آن شیرین هست که آن را واقعی میبینم.رزمانی که با وجود مانع ها کنار هم شادیم و برای اندکی زمان میخندیم وآن اندک زمان ساعت ها می ارزد وتمام ان درد های سال را برایم پاک می کند. توازن همیشه برایم پرمعناست. لبخند بدون سختی کشیدن، مدال و مقام بدون مانع هرگز شیرینی و لبخند واقعی را نشانمان نمی دهد. بودن کنار هم همان لبخند است. انسان ها به دور از اختلافی کنار هم میخندند و چقدر آن خنده آزادی و توازن را نشان میدهد… بودن هایمان را دریغ نکنیم 🙂
خیلی قلمتون زیباست سدنا خانم، دم شما گرم.
مرسی ممنون:)
متن زیبایی بود
متشکر