کودکان با شاخه گلی شاد میشوند و با یک بستنی، حال دلشان عوض میشود. آنها با دیدن برنامهکودکی، تمام دغدغههایشان را فراموش میکنند.
باید کودک باشی تا بفهمی نسیم ملایم باد بر روی صورتت واقعا چه حسی دارد. پیچیدن پژواک صدای باران در لایههای ذهنت چطور؟
ذهن کودکان از امواج دریا ترانه میسازد. در ذهنشان هریک از ابرهای گسترانیده شده در آسمان نقشی دارند؛ خاص و نامحسوس…
کودک که باشی، دلت غش میرود برای دویدن، رقصیدن، خواندن، دیدن، فهمیدن و…
این کودکانند که به معنای واقعی حس میکنند.
اما…
باید بزرگ باشی تا بفهمی سفرهٔ دلت را برای کدامین پنجره باز کنی تا دم بر نیاورد. باید بزرگ باشی تا سقف آرزوها و زندگیت را چنان بچینی که هنگام سقوط خرد نشوی.
باید بزرگ باشی تا بفهمی دنیا آنقدرها هم سخت و ارزشمند نیست. بزرگان میفهمند غم دیروز و غصه فردا ارزش چشیدن ندارد…
بزرگ که باشی میفهمی یک عروسک که هیچ، حتی برخی از بزرگترین باورها نیز ارزش بحث و شکستن قلبها را ندارند.
باید بزرگ باشی تا بفهمی معنی تلاش را، گذشت را، ارزش را، احساسات را و در آخر، این بزرگانند که میفهمند!
پس بیا با هم بزرگانه بفهمیم و کودکانه حس کنیم. باشد که ذهن و قلبمان در این تضاد آرام بگیرد…
دوست اسمارتینی!
- نظرت راجب بزرگان و کودکان چیه؟ سبک زندگی هرکدوم چی؟
- نظرت راجب دلنوشتههای اسمارتین چیه؟ اگه ایده جالبی توی ذهن داری به ما بگو تا اجراییش کنیم!
- پیشنهاد یا انتقادی داری؟ حتما برای ما توی نظرات بنویس، ما همشو میخونیم!
- به نویسندگی علاقه داری و میخوای نوشتن را تجربه کنی؟ به بخش ارسال مطلب برو و نوشته خوبت را برای ما ارسال کن. ما هم اون رو با اسم خودت منتشر میکنیم!
بیشتر بخوانید:
بام شادی – روایت یک حسرت – سید متین فقهی
فقط انجامش بده! – سهیل کوهی اصفهانی
شکایتت پذیرفته نیست! – آتنا مهرانفر
جرأت یا حقیقت؟! – سید متین فقهی