هنگام سحر بود. به لب بام رفتم و شروع به خواندن کردم تا به هنگام اذان، سهمی در ثواب آن روز داشته باشم. زیباتر از همیشه میخواندم، خوابالو بودم ولی حنجرهام خیلی زودتر بیدار بود. میتوان گفت که من یک خروس بی محل هستم!
خواندنم که تمام شد، روباهی سرکش از راه رسید. چشمکی زد و نگاهی بلند بالا به من انداخت! به قولی «شیوه چشمش فریب جنگ داشت» و دنبال راهی برای باز کردن صحبتی بود.
ناگهان گفت: تو که انقدر زیبا اذان میگویی، به پایین بیا تا نمازی بخوانیم!
شوکه شدم!
نمیدانستم که چه جوابی بدهم، با این حال باید چیزی میگفتم تا از رفتارش پشیمان شود و بداند که ما خروسها آنقدرها هم خر نیستیم! ناگهان فکری به سرم زد که با اجرایی کردنش میتوانستم شاهد خاکشیر شدن روباه باشم!
با اندکی تامل گفتم: من موذن هستم، بهتر است به سراغ پیشنماز بروی.
– پیشنماز کجاست؟ او هم خروس است؟!
– زیر سایه درخت را بنگر، او را خواهی دید.
زیر سایه درخت، شیر تنومند ما نشسته بود و در حال چرت زدن بود.
او را صدا کردم و از او خواستم که با روباه ما نمازی بخواند! ناگهان شیر غرشی کرد و روباه آرام آرام در حال ترک آنجا بود.
به او گفتم: پس کجا میروی عسلم؟! وایسا و با شیر نمازی بخوان!
– فکر کنم باید تجدید وضو کنم! کمی دیگر باز میگردم…
و اینگونه بود که پای روباه تا همیشه به پیش ما قلم شد!
شما هم گاهی گوش فریبکاران را بکشید، آنقدرها هم که فکر میکنید زیرک نیستند! چرا؟ زیرا ساده ترین راه، بهترین راه است و هیچوقت به فکر آنها نمیرسد. خروس بی محل باشید!
دوست اسمارتینی
- آیا خروس بی محل دیدی؟
- پیشنهاد یا انتقادی داری؟ حتما برای ما توی نظرات بنویس، ما همشو میخونیم!
- به نویسندگی علاقه داری و میخای نوشتن را تجربه کنی؟ به بخش ارسال مطلب برو و نوشته خوبت را برای ما ارسال کن. ما هم اونو با اسم خودت منتشر میکنیم!
- راستی یادت نره توی خبرنامه اسمارتین هم ثبت نام کنی و هر هفته ایمیلای باحال دریافت کنی (:
بیشتر بخوانید:
بعضی وقت ها… – مرضیه زارع
شنونده خودت باش – سیده سدنا موسوی
زمان حال به چه معناست؟ – سید متین فقهی
تنها کاری که بلد بود… | نقل قولی از کتاب کیمیاگر – سید متین فقهی