در سری داستانهای شرلوک، شخصیتی که قرار بود کل این داستان را به پایان برساند، پروفسور جیمز موریارتی بود. موریارتی با وجود حضور کوتاهش در این مجموعه، تاثیر زیادی بر شخصیتهای داستان و مخاطبان گذاشت. با این وجود، آن طور که باید و شاید به شخصیت موریارتی پرداخته نشد و همین اتفاق، نویسندههای اقتباسها را به خلاقیت واداشت و یکی از همین خلاقیتها، منجر به خلق یکی از بهترین انیمههای سال ۲۰۲۰ شد؛ موریارتی وطنپرست! اگر موریارتی شخصیت اصلی باشد و هدف دیگری از جنایت داشته باشد چه میشود؟ جواب این سوال انیمۀ مورد نظر ماست. برای معرفی و بررسی این اثر با ما در اسمارتین همراه باشید.
ویکیطوری
- نام: Moriarty the Patriot – موریارتی وطن پرست
- سال ساخت: ۲۰۲٠
- ژانر: جنایی، تاریخی، اکشن
- استودیو سازنده: Production IG
- کارگردان: کازویا نومورا
- تعداد قسمتها: ٢٤ قسمت در دو فصل

معرفی
موریارتی وطنپرست اقتباسی خلاقانه از داستان شرلوک و بعضی شخصیتهای خیالی و واقعی دیگر است که اصلاً از داستان اصلی هیچکدام پیروی نکرده و داستان خودش را روایت میکند. به همین دلیل حتی با وجود شخصیتهای مشترک، به هیچ عنوان با داستان اصلی شرلوک و اقتباسهای دیگرش قابل مقایسه نیست و این انیمه، داستانی مستقل از آنها دارد.
این اثر به هیچ عنوان یک شاهکار بینقص به شمار نمیرود و مشکلاتی دارد که قابل چشمپوشی نیستند؛ اما در عین حال نقاط قوتی دارد که شاید در میان انیمههای دیگر کمیاب باشند و این، همان چیزی است که این انیمه را دیدنی میکند.
بررسی
«مهمترین چیزی که این انیمه را متمایز از دیگر آثار میکند، شخصیتپردازی آن است».
ویلیام به عنوان شخصیت منفیای که شخصیت اصلی داستان هم هست، شخصیتپردازی منحصر به فردی دارد. بسیاری از شخصیت اصلیهای شرور، گذشتۀ دردناکی دارند و به کمک آن، هر جنایتی که انجام میدهند را توجیه میکنند. زیرا آنها در پی جبران کردن بدیهایی هستند که دنیا به آنها کرده است؛ در واقع به زبان سادهتر، «انتقام» میگیرند! اما ویلیام، در پی انتقام گرفتن نیست و میداند کار اشتباهی میکند. با این حال تنها راهی که برای برآورده کردن هدفش دارد، جنایت است. در ادامه هدف ویلیام و نقشۀ او را بیشتر شرح خواهیم داد.
شخصیت شرلوک به اندازۀ ویلیام جزئیات و پردازش ندارد؛ اما به عنوان شخصیتی که تا حدی آنتاگونیست داستان است(!)، شخصیتپردازی مناسبی دارد. او به عنوان شخصیتی مثبت معرفی میشود که توجهی به اختلاف طبقاتی و جنایتهای ناشی از آن ندارد و فقط میخواهد همۀ انسانها را نجات بدهد. البته انگار قصد نویسنده از شخصیتپردازی شرلوک، خلق یک شخصیت خاکستری بوده است؛ اما خیلی نتوانسته در انجام این کار موفق عمل کند.
شیطان خودِ تویی، شرلوک!
ویلیام در پی حل کردن همهچیز از ریشه است و منافع جمع را به منافع چند نفر ترجیح میدهد. در همین راستا، اختلاف عقیدۀ بین او و شرلوک باعث ایجاد تنش بین آنها میشود. در پایان فصل دوم هم حرفهای هردویشان همین را اثبات میکند. ویلیامی که به خاطر کامل شدن نقشهاش و از بین رفتن نفرتها، حاضر است خودش را قربانی کند و شرلوکی که اعتقاد دارد چون ویلیام هنوز دارای انسانیت است، حق زندگی دارد و باید همهچیز را جبران کند.
اما این شخصیتپردازی، بعد از شخصیتهای اصلی و بعضی شخصیتها مثل لوییس، دیگر چیز قابل توجهی ندارد؛ مخصوصاً برای شخصیتهای تازهوارد فصل دوم. بیتعارف باید گفت که اکثرشان فاجعهاند! مایکرافت با شروعی طوفانی وارد انیمه میشود؛ اما کاملاً بیفایده است و چیزی جز یک اسم در این انیمه ندارد. شخصیت وایتلی هم چیزی جز یک شعار نیست. با سر و صدا وارد میشود و با سر و صدا میرود و برای بیننده، این سوال را پیش میآورد که آیا واقعاً حضورش لازم بود؟
میلورتون که سردمدار شخصیتهای مزخرف این فصل است! او باید شخصیت شروری باشد که ما را از اضطراب و هیجان، به لبۀ صندلی بنشاند؛ اما تبدیل به شخصیتی سطحی و بدون پیچش میشود که میتوانیم به راحتی فراموشش کنیم. ما نه میتوانیم درکش کنیم و نه از او بترسیم. فقط میتوانیم با کل وجودمان از او متنفر باشیم و دلمان بخواهد که این مزاحم، هر چه زودتر از صفحۀ روزگار محو شود.

جان واتسون از فصل اول حضور داشت و حضورش، معمولی و کم سر و صدا بود. او در گوشهای از داستان حضور داشت و کاری نمیکرد و ما هم کاری به کارش نداشتیم. با این حال، در فصل دوم به تناقض عجیبی تبدیل میشود. او با کشتن انسان در هر شرایطی مخالف است؛ حتی کشتن قاتلی که مشتاق مردن است و کشتنش آنها را به پیدا کردن قاتل اصلی که دارد پشت سر هم آدم میکشد، نزدیکتر میکند. کشتن او میتواند جان آدمهای زیادی را نجات بدهد و اگر با ذهنیت ریاضی به این قضیه نگاه کنیم، کشتن او غیرمنطقی به نظر نمیآید؛ اما جان مخالف این کار است.
باشد؛ قبول! اما مشکل اینجاست که وقتی شرلوک به دیدن ویلیام میرود، جان از این کار او استقبال میکند و ویلیام را «دوست شرلوک» خطاب میکند. در این میان هیچ اتفاق خاصی نیفتاده که باعث دگرگونی شخصیت جان شده باشد. تنها چیزی که به ذهن من میرسد این است که نویسنده شخصیتی که برای جان نوشته را فراموش کرده است!
موریارتی وطن پرست از دید فنی
کارگردانی موریارتی وطن پرست در حد خوبی است و یک ویژگی برجسته که نسبت به انیمههای دیگر دارد، این است که از لحاظ رنگپردازی و اتمسفرسازی به حد اغراقآمیزی میرسد؛ برای مثال مخصوصاً در فصل نخست، موقع انجام جنایت کل آسمان به رنگ خون درمیآمد. همچنین در صحنههای مختلفی، از نمادها و استعارههای فراوانی استفاده شده است که فضایی فراواقع گرایانه و سوررئالیستی ایجاد میکنند.
علاوهبر این، بهره بردن فراوان این انیمه از آلبوم موسیقی فوقالعادهاش، نهتنها باعث ایجاد فضایی زیبا و به یاد ماندنی شده که برای مخاطبان متفاوت و خاص است، بلکه منجر به تضعیف قابلباور بودن حال و هوای انیمه هم نمیشود. همچنین آلبوم موسیقی موریارتی، ترکهای ملودیک و اتمسفریک زیبای زیادی دارد که احتمالاً بعضی از سکانسهای مهم این انیمه را با آنها به یاد میآورید.
«موریارتی وطن پرست بدون آلبوم موسیقیای که کوتا یاماموتو برای آن ساخته، قطعاً به چیزی تبدیل نمیشد که الآن هست».
در بیان خوبیهای فضای فراواقع گرایانۀ این انیمه بسیار گفتیم. با این حال یک مشکل غیرقابل قبول وجود دارد؛ معماها هم فراواقع گرایانهاند! در انیمهای که نام «جنایی» در میان ژانرهایش به چشم میخورد، این مورد واقعاً آزاردهنده است. در داستانهای جنایی قدیمی مثل شرلوک، پوآرو و مارپل، همیشه جواب معما در جلوی چشم مخاطب بود؛ اما متوجه آن نمیشد. این یکی از مهمترین شاخصههای یک اثر جنایی است! اما در این انیمه، جواب معما طوری نیست که بعد از فهمیدن جوابش با خود بگویید: «چطور به ذهن خودم نرسید؟»؛ چون جواب معماها غیرواقعی و حتی گاهی غیرمنطقی است که در این انیمه، بیننده را آزار میدهد. مثلاً برای منحرف کردن مسیر یک گلوله، تنها راهی که به ذهنشان میرسد این است که سکهای را شوت و به سمت آن شلیک کنند! (اصلاً مگر گلوله سکه را سوراخ نمیکند؟!)

هدف واقعی ویلیام چه بود؟
در آغاز فصل یک، ویلیام فقط در حال گرفتن انتقام رعیتهایی بود که از اشرافیها آسیب دیده بودند. ناخودآگاه این فکر در ذهن مخاطب به وجود میآید که ویلیام، تنها در پی گرفتن انتقام از طبقهٔ ظالم اشرافی است.
در مرحلهٔ بعد، او دوستانش را دور هم جمع میکند و میگوید میخواهد نقشهاش را آغاز کند. در آغاز هنوز همان روند کشتن اشرافیهای فاسد اعمال میشود اما با یک تفاوت؛ اینبار انتقام افراد گرفته نمیشود و هدف، ایجاد نمایش است!

چرا ویلیام میخواهد نمایش اجرا کند؟ او اگر میخواست باعث ایجاد یک انقلاب شود، بهجای کشتن اشرافیها، خودش باید به عنوان اشرافی رعیتها را میکشت تا آتش خشمشان را شعلهور کند و انقلاب به دست خودشان رقم بخورد؛ اما خود او جلوی ایجاد درگیری و وقوع انقلاب را گرفت. پس دقیقاً چه هدفی از این کار دارد؟
او میداند که هرگز نمیتواند اختلاف طبقاتی را از بین ببرد. حتی با وجود برابری ثروت، اختلاف طبقاتی به حوزهٔ قدرت منتقل میشود.
«مشکل واقعی اصلاً اختلاف طبقاتی نیست؛ مشکل نفرت افراد هر طبقه از طبقهٔ دیگر است!»
او در آغاز با گرفتن انتقام در پی اجرای عدالت نبود؛ فقط میخواست احساس نفرت رعیتها را نسبت به اشرافیها از بین ببرد. یک دلداری کوچک برای رعیتها باشد و حتی با کشتن خشونتآمیز اشراف، کمی حس دلسوزی رعیتها را برانگیزد. حالا با جمعیتی از طبقات مختلف روبروست. اشرافیهایی که خودشان را برتر و برگزیده میدانند و رعیتهایی که از اشرافیها متنفرند و آنها را مسبب مشکلات خودشان میدانند.
قدم اول: نمایش رسوایی!
این همان نقشهای بود که مدتهای زیادی ویلیام انجامش داد. کشتن و رسوا کردن اشرافیهای فاسد و استفاده از مهرهٔ شرلوک برای فاش کردن حقایق.
اشرافیانی که خود را عاری از گناه و برگزیدهشده میدانند، خبرهایی وحشتناک از افرادی از طبقهٔ خودشان میشنوند که دچار جنایتهای فجیع شدهاند؛ مثل کشتن بیرحمانهٔ انسانها حتی بدون دلیل خاصی!
بدون شک تصورشان از اشرافیت تغییر خواهد کرد!
قدم دوم: اشرافیها صرفاً مسبب مشکلات رعیتها نیستند!
در قدم دوم، ویلیام افراد اشرافیای که حتی ممکن است کار اشتباهی نکرده باشند را به طرز دیوانهواری پشت سر هم به قتل میرساند. به طوری که حتی صدای رعیتها هم کمکم درمیآید. البته نه صرفاً به خاطر دلسوزی و انسانیت؛ بلکه چون باعث میشد رعیتها فقیرتر شوند!
ثروت در دست اشرافیان است و مردم عادی، شغلهایی دارند که اشرافیان برایشان ایجاد کردهاند. با مرگ اشرافیان، خیلی از رعیتها بیکار میشوند. این باعث میشود که حتی بعضیهایشان به خونخواهی از صاحبکارهایشان به ویلیام حمله کنند!
قدم سوم: ساختن یک شخصیت منفی!
تاریخ به ما یادآور میشود که انسانها، کمتر زمانی حاضر میشوند اشتباهاتشان را بپذیرند و اکثر اوقات دنبال کسی میگردند که همهچیز را گردن او بیندازند.
حالا نقشهٔ ویلیام به یک شخصیت منفی نیاز دارد که همهٔ نفرتها را به سمت خود معطوف کند و آنقدر قوی باشد که هیچ گروهی نتواند به تنهایی آن را شکست بدهد و باعث شود همهٔ مردم از جمله رعیتها و اشرافیان همراه هم علیه او بجنگند.
قدم چهارم: کشتن آن شخصیت منفی!
برای از بین بردن نهایی نفرتها و برقراری دوبارهٔ آرامش، نیاز است شخصیت منفی داستان در مواجهه با نیروی خیر کشته شود. ویلیام حاضر است خودش را قربانی کند تا همهچیز برای بقیه به خوبی و خوشی به پایان برسد.
چرا وایتلی به عنوان شوالیهٔ سفید نتوانست به هدفش برسد؟
آدام وایتلی با تمام بیمصرفیاش در داستان، یک پیام مهم به بیننده رساند. تنها چیزی که بین ویلیام و وایتلی در رسیدن به هدفشان اینقدر تفاوت ایجاد کرد، این بود که وایتلی برابری را به عنوان اولویت اولش در نظر نداشت و حاضر نبود هر چیزی را برای آن فدا کند. به زبان سادهتر، او خودش را برای هدفش وقف نکرده بود.

همانطور که برای میلورتون قید کرد که به خانواده و دوستانش آسیبی نرسد، نقطه ضعفی به دست میلورتون داد که به ضررش تمام شد؛ اما ویلیام حاضر است که دستهایش را برای هدفش به خون آلوده و در نهایت خود را قربانی کند. او از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند و در این راه، چیزی برای از دست دادن ندارد و همین باعث میشود تا میلورتون برای جنگیدن با او، چیزی در چنته نداشته باشد. حتی فاش کردن هویت ویلیام توسط میلورتون، در نهایت به نفع نقشهٔ ویلیام تمام میشد!
جمعبندی
موریارتی وطن پرست، اثری است به یاد ماندنی و به دور از کلیشههایی که در ذهنمان از شخصیتهایی مثل شرلوک و موریارتی ساختهایم. شاید سامان دادن دوبارۀ تصوراتمان دربارۀ شرلوک و موریارتی بر اساس این انیمه، آنقدرها هم آسان نباشد؛ اما اگر نظر من را بخواهید، این تجربۀ جدید ارزش آن را دارد.
دوست اسمارتینی!
- نظرت دربارهٔ انیمه موریارتی وطن پرست چیه؟ دیدیش؟
- نظرت دربارهٔ معرفی و بررسیهای انیمهای اسمارتین چیه؟ اگه ایدهٔ جالبی توی ذهنت داری بگو تا اجراییش کنیم!
- پیشنهاد یا انتقادی داری؟ حتماً برای ما توی بخش نظرات بنویسش!
- به نویسندگی علاقه داری و میخوای نوشتن توی حوزهٔ سرگرمی رو تجربه کنی؟ به بخش همکاری با ما برو و اطلاعاتت رو برای ما ارسال کن تا اگه همهچیز خوب پیش رفت، به تیم اسمارتین اضافه بشی!
بیشتر بخوانید:
سیستم مورد نیاز برای اجرای بازی Returnal چیست؟
ملودیک: موسیقی متن کامل انیمه سایبرپانک اج رانرز – Cyberpunk: Edgerunners
تریلر رسمی سریال The Last of Us منتشر شد – به کلیکرها سلام کنید!
سیستم مورد نیاز برای اجرای بازی Call of Duty: Modern Warfare 2 چیست؟
انتاگونیست چیه خا؟😔
سلام به شما.
شخصیت مقابل شخصیت اصلی. شخصیت اصلی میشه پروتاگونیست و شخصیتی که دشمنشه میشه آنتاگونیست.
حالا چون اکثر اوقات شخصیت اصلی شخصیت مثبته گاهی اوقات به جای شرور یا ویلن از اصطلاح آنتاگونیست هم استفاده میکنن.
موفق باشی😉