اگه از کسی بپرسید که چه زمانهایی بیشترین لذت از زندگی کردن رو بردهای، احتمالاً پاسخهایی مثل «وقتی که فارغالتحصیل شدم.»، «وقتی که موفق شدم!»، «وقتی که ازدواج کردم.» و… که اغلب بزرگنما هستند رو میشنوید. با این حال همۀ ما به خوبی پاسخ این سوال رو میدونیم؛ اما از این میترسیم که دیگران با شنیدن اونها به ما بخندند! با این حال من دوست دارم برای یک بار هم که شده به خودم یادآوری کنم که چه چیزهایی لذت واقعی من از زندگی رو تشکیل میدهند و اون رو با دیگران به اشتراک بذارم؛ یعنی همون لذتهای کوچک زندگی من و شاید خیلی از شماها!
منظور از لذتهای کوچک زندگی، همون اتفاقاتی هستند که در عین سادگی، لذت خیلی زیادی برای ما به وجود میآورند.
بنابراین لیستی ۱۰۰ تایی از این لذتهای کوچک زندگی آماده کردهام که بدون اتلاف وقت به سراغشون میریم:
- بو کردن نوزاد
- خاروندن رد کش جوراب
- آروم آروم نوشیدن نوشیدنی مورد علاقه
- پشت و رو کردن بالشت
- سبز شدن چراغ راهنما موقع رسیدن به اون
- پیدا کردن پول توی جیب شلوار
- عطسه کردن با اعماق وجود
- چرت زدن بعد از ناهار
- بو کردن خاک بارون خورده
- خوردن یخمک توی اوج تابستان
- ریختن چسب مایع روی دست و جدا کردن اون
- لیس زدن انگشت پفکی
- خندیدن وقتی کسی میگه نباید بخندی
- شنیدن صدای تلق و تولوق سقف موقع بارش بارون
- خوردن هندوانهٔ شتری تا تهش
- قدم زدن زیر برف و بارون
- خندیدن بچهها وقتی ادا در میاری
- گرفتن دستت توسط انگشتای کوچک نوزاد
- جفت شیش آوردن
- شنیدن صدای پای تنیسبازها
- ها کردن روی شیشه و چیز نوشتن روی اون
- شنیدن صدای پای اسبها
- حس کردن گرمی کاغذی که از دستگاه کپی بیرون میاد
- حس حرکت قطرات اشک روی گونهها
- خالی کردن صفحهٔ دسکتاپ
- شیطنت کردن سر کلاس درس
- دژاوو شدن
- نوشیدن از لب بطری آب
- آآآآآ گفتن توی پنکه
- کشیدن لپ نوزاد
- حس کردن پاکی بعد از حموم
- خیس نبودن دمپایی دستشویی
- دیدن دست خط بچگی
- نوشیدن شیرکاکائوی توی بطری
- شنیدن صدای قُلپ قُلپ موقع قورت دادن آب
- دیدن ادامهٔ خواب
- شنیدن صدای زنگ خونه موقع انتظار برای اومدن مهمون
- پرت کردن هستهٔ هندوانه از دهن
- ذوق کرن موقع تماشای برف یا بارون صبحگاهی
- باز کردن گرهٔ هنذفری
- گل زدن با شوت محکم دروازبان توی فوتبالدستی
- راه رفتن روی پله برقی
- قیافه درآوردن موقع خوردن لیمو ترش
- بیرون انداختن یه پا از پتو
- گرفتن چیزی که از دستت افتاده قبل از اینکه به زمین بخوره
- تازه شدن با نسیم خنک بعد از خیس شدن صورت
- گرفتن اسکناس صاف و تمیز
- پیدا کردن تیکه کلام دوست و تکرار کردن اون با لحن تمسخرآمیز جلوی خودش
- پشت سر هم عطسه کردن
- برعکس راه رفتن روی پله برقی
- زدن آهنگ مورد علاقه با سوت یا کوبیدن به در و دیوار
- خوردن میوه بعد از کندن اون از درخت
- شنیدن صدای طبیعت
- بیدار شدن با صدای جیک جیک پرندهها
- شنیدن زنگ گوشی مسخرهٔ معلم وسط کلاس
- دست کشیدن روی موی تازه اصلاح شده
- «خدایا شکرت» گفتن با صدای بلند
- اومدن سوال امتحان از جایی که خوندی
- حس و حال جارو کردن روبروی در خونه
- شنیدن صدای گاز زدن سیب
- آب خوردن بعد از مسواک یا آدامس
- آآآآ گفتن موقع کش و قوس اومدن
- لایی زدن توی فوتبال
- ها کردن توی هوای سرد
- خوردن قطرات بارون یا برف
- شانسی درست زدن سوال تستی
- خوردن انگور درشت و ترکوندنش توی دهن
- ها کردن زیر پتو
- حس تموم شدن یخزدگی سر بعد از خوردن یه چیز سرد
- یواشکی از خنده ریسه رفتن
- خندوندن کسی که دهنش پر از آب هست
- پرت کردن جوراب توپی شده به کنج اتاق
- گرفتن یه دوش طولانی
- خوردن نان داغ و تازه
- دل درد گرفتن از خندهٔ زیاد
- پیدا کردن سر چسب نواری
- ناخونک زدن به غذا
- بو کردن مُهر
- کشیدن یه خمیازهٔ طولانی
- باز کردن در نوشابه بعد از اینکه بقیه نتونستن
- شنیدن صدای جرق و جوروق آتش
- برنده شدن توی رقابت و کلکل با دوست
- به یاد آوردن چیزی که چند ثانیه قبل یادت رفته بود
- حس گازهای اول آدامس
- تموم کردن امتحان
- بیرون آوردن سر از پنجرۀ ماشین
- نگاه کردن به کسی که دوستش داری از توی آینهٔ ماشین
- شاخ گذاشتن برای بقیه موقع عکس گرفتن
- کلیک کردن روی دکمهٔ انتشار مطلب
- خوردن تهدیگ
- کنار زدن پرده و تماشای نور صبحگاهی
- زنگ زدن به دوست قدیمی
- خطاطی یا نقاشی روی کتاب درسی
- آهنگ زدن با نیمکت بعد از بیرون رفتن معلم از کلاس
- پیاده راه رفتن بعد از مدرسه با بچهها
- انتظار کشیدن برای بیرون اومدن آهنگ جدید خوانندهٔ مورد علاقه
- خوردن چایی که نه داغ و نه یخ هست
- تنظیم بودن آب دوش قبل از رفتن به زیر اون
- انداختن آشغال توی سطل از راه دور
- شمارهٔ ۱۰۰ رو با یکی از لذتهای کوچک زندگی خودتون پر کنید!

جمعبندی
خوندن و حرف زدن دربارهٔ این لذتهای کوچک، خوشحالکننده و دلپذیر هست؛ اما در کنار اون، باید سعی کنیم که از پیش اومدن اونها بیشتر استفاده کنیم و یا خودمون باعث پیش اومدنشون بشیم! اونوقت میفهمیم که لذت رقم خوردنشون چقدر بیشتر از فکر کردن دربارهٔ اونهاست.
وقتی هم چنین اتفاقاتی رقم میخوره، خودمون رو به حلزون بودن(!) بزنیم و بدون اینکه لحظهای به مقصد فکر کنیم، از مسیر زندگی خود لذت ببریم!
و در انتها، تنها حرفی که باقی میمونه این هست که چرا از لحظاتی ساده، لذت بیشتری نسبت به تلاش کردن برای رویاهامون میبریم؟ ممکنه که اهداف واقعی ما همین چیزها باشند؟!
پ.ن: عکس از شیر قهوهٔ عالیس صرفاً به خاطر علاقهٔ من به این نوشیدنی هست و تبلیغاتی نیست…
دوست اسمارتینی!
- نظرت دربارۀ لذتهای کوچک زندگی چیه؟
- نظرت دربارۀ مطالب سبک زندگی و یادداشتهای اسمارتین چیه؟ اگه ایدهٔ جالبی توی ذهن داری به ما بگو تا اجراییش کنیم!
- پیشنهاد یا انتقادی داری؟ حتما برای ما توی نظرات بنویس. ما همشو میخونیم!
- به نویسندگی علاقه داری و میخوای نوشتن رو تجربه کنی؟ به بخش ارسال مطلب برو و نوشته خوبت را برای ما ارسال کن. ما هم اون رو با اسم خودت منتشر میکنیم!
بیشتر بخوانید:
تاریخ انقضا ما تمام شده است! – آتنا مهرانفر
معرفی و نقد و بررسی انیمیشن Soul – روح – سیده سدنا موسوی
درک کردن سخته؟! پس سکوت کن! – آتنا مهرانفر
تدایدی: فیزیک فوتبال – ضربهٔ آزاد غیرممکن! – سید متین فقهی
سلام!
وااااااییییییییییییی پسر?!
با همشون موافقم!!!
عالی بود.
وقتی داشتم میخوندمش هی میخندیدم چون فکر میکردم فقط خودم اینجوریم!!!!
???
سلام به نیکیار اسمارتینی و عزیز! امیدوارم خوب، خوش و عالی باشی.
خیلی ممنون لطف داری ((:
نه اینا چیزایی هستن که بین تمام انسانها اشتراک دارن؛ اما ما با دیدن ظاهر دیگران و مقایسه کردن اون با باطن خودمون، فکر میکنیم که فقط مختص خودمون هست…
ممنون از این که وقت گذاشتی و خوندی. مرسی از همراهیت!
۱۰۰_هایلایت کشیدن روی کتاب*-*