دنیا جای آدم های بزرگه. اما به نظرم دنیا متعلق به همه ی شکست خورده هاییه که برای زندگیشون پله میسازند. پلههایی که توی ساختش پر از زلزله، مصالح بد و مهندس نابلد وجود داره.
بعضی گریهها، خندهها، فکرها و انسانها باعث یک تغییر بزرگ میشه. گریههایی که شاید از بیرون برای تو یک گریه و پا گذاشتن روی غرور باشه اما از درون مثل یک اسید تا ابد جاش برات باقی میمونه.
دنیا جای قشنگی نیست اما ارزش زیبا شدن رو داره. فقط یک دلیل، یک دلیل میتونه دنیایی رو بسازه که تو داخل اون رهبر خودت باشی.
مجتبی شکوری دوبار وارد این دنیا شده. دو دنیای متفاوت رو حس کرده ولی هردوبار رو زندگی کرده و فقط یک اتفاق باعث شده بره دنبال ساخت پلههایی که خودش شروع به ساختش کرده.
آدمها برای اینکه مزه زندگی رو بفهمن میشینند و تنها نگاه میکنند و از موفقیت های بقیه لذت میبرند. مجتبی شکوری بلند شد، بلند شد و فهمید برای چی زندگی میکنه و وجود داره.
زندگی مجتبی شکوری رو اینجا دنبال کنید.(کلیک کن)
به قول ایشون دنیا پر از لحظه های دارچینی هست. لحظه هایی که وجود شما پر از یاس و ناامیدی هست و سیاهی کل دنیات رو در بر گرفته ولی همون لحظه که حرف میزنی و تو لحظهی اشک هات، بلند میشی اون لحظه است که لحظه دارچینی رو شکست دادید.
همون یک جمله و یک حرف برای من کافی بود تا حس کنم رویاها ناممکن نیستن. حرفهای انسانها است که رویاها رو ناممکن میشماره. توی این دنیا هیچ چیزی نیست که به واقعیت تبدیل نشه. زندگی مجتبی شکوری رو الگویی جدید برای خودم دیدم. برای اینکه زندگی تنها حل فرمولهایی نیست که تو برگه نوشته میشه. زندگی حل فرمول های ذهنمونه. حل خودمون، حل رویاهامون و حل دنیای کشفمونه 🙂
دوست اسمارتینی
- لحظه دارچینی تو چطوری بوده؟دیدت نسبت به لحظه دارچینی مجتبی شکوری چیه؟
- پیشنهاد یا انتقادی داری؟ حتما برای ما توی نظرات بنویس
- راستی یادت نره توی خبرنامه اسمارتین هم ثبت نام کنی و هر هفته ایمیلای باحال دریافت کنی (: