حباب، انیمهای ساختهٔ استودیوی ویت است که خیلیها انتظار پخش آن از نتفلیکس را میکشیدند؛ چون در تیم سازندهٔ آن، نامهای بسیار بزرگ و شناختهشدهای وجود دارند. کارگردان این اثر یعنی تتسورو آراکی، کارگردان سه فصل اول اتک آن تایتان، کابانری از قلعه آهنی و دفترچه مرگ است. آهنگساز این اثر یعنی هیرویوکی ساوانو، آهنگساز آثاری مثل اتک آن تایتان، کینگدام و ۸۶ است. نویسندهٔ این اثر یعنی گن اوروبوچی نیز، نویسندهٔ آثاری مثل فیت زیرو و سایکو پس است؛ اما در نهایت، این تیم پرستاره باعث خلق یک شاهکار شده یا یک ناامیدی؟! برای معرفی و بررسی انیمه حباب، با ما در اسمارتین همراه باشید.
اگر به خواندن معرفی و بررسیهای سینمایی علاقه دارید، سر زدن به مطالب زیر نیز خالی از لطف نیست:
معرفی و بررسی انیمه صدای خاموش – A Silent Voice
معرفی و بررسی انیمه بل (Belle) – شاهکاری در قالب داستانی احساسی
ویکیطوری
- نام: حباب (Bubble)
- سال ساخت: ۲۰۲۲
- ژانر: درام-تخیلی، عاشقانه، پسا آخرالزمانی
- استودیوی سازنده: استودیوی ویت
- کارگردان: تتسورو آراکی
- نویسنده: گن اوروبوچی
- مدت زمان: یک ساعت و چهل دقیقه

معرفی
اکثر انیمهفیلمهای شاهکاری که ارزش دیدن دارند، یا از آثار اقتباسی هستند یا کارگردان، خود مولف اثر است؛ اما حباب هیچکدام از اینها نیست. البته این موضوع به خودی خود مشکلی ندارد. با این حال زمانی مشکلدار میشود که انگار کارگردان، هیچ برداشتی از داستان ندارد و احتمالاً حدس میزنید که چه میخواهم بگویم؛ حباب دقیقاً از همین مشکل رنج میبرد! هر کدام از عناصرش به تنهایی جالب هستند؛ اما در کنار هم هیچ انسجامی نمییابند.
«تمام صحنههای عاشقانه و اکشن حباب، صرفاً عاشقانه و اکشن هستند و از آنجایی که برایشان چندان پیشزمینهای چیده نشده، جذابیتی هم برای مخاطب ندارند».

چیز زیادی برای معرفی این اثر ندارم؛ اما اگر انتظار یک شاهکار را از حباب دارید، دورش را یک خط پررنگ بکشید! اگر هم میخواهید آن را ببینید و لذت ببرید، انتظاراتتان را در حد یک اثر صرفاً سرگرمکننده پایین بیاورید.
بررسی
«مشکل اصلی این اثر، همان چیزی است که پی و بنیان هر اثر سینمایی است؛ داستان!»
سوژۀ اصلی این داستان جالب است؛ تبدیل شدن بخشی از شهر به یک حباب بزرگ. با این حال مهمتر از سوژه، نوع روایت است. البته نوع روایت این انیمه مشکل ندارد. نوع روایت این انیمه، خودِ مشکل است!
مثلاً بهنظر میرسد که خیلی از بخشهای داستان، پیامی برای گفتن دارند؛ اما در نهایت هیچ چیزی برای گفتن ندارند. اگر هم دارند، بهقدری بد روایت میشود که کسی متوجه آن نمیشود؛ مثلاً چرا اوتا فقط با لمس هیبیکی حبابی میشود و لمس بقیه رویش اثری ندارد؟ یا صحبتهایی که اوتا قبل از حبابشدن به هیبیکی میگوید که هیچ معنایی پیدا نمیکنند و فقط، در حد دیالوگهای کلیشهای که معمولاً شخصیتها قبل مرگ میگویند، بدل میشود. یا همینطور اشارههای فراوان و گاه و بیگاه به روند مرگ و تولد دوبارهٔ طبیعت و حتی تناسخ که فقط در حد دیالوگ و مونولوگ باقی میمانند.
یک بخش بیمعنی دیگر هم وجود دارد که حسابی اعصاب آدم را خرد میکند.
«نویسنده و کارگردان از ما انتظار دارند که احساساتی شویم؛ در حالی که خودشان هیچ کاری نکردهاند!»
برای مثال، گروه آندرتیکرز ماکوتو را گروگان میگیرند و برای اینکه آزادش کنند، شرط میکنند که گروه بلو بلیزز آنها را شکست بدهند. هیجانانگیز بهنظر میرسد، نه؟ اما مشکل اینجاست که بردن یا نبردن گروه بلو بلیزز برای ما هیچ اهمیتی ندارد. ما فقط میخواهیم همکاری هیبیکی و اوتا را ببینیم. ماکوتو شخصیتپردازی درست و حسابیای ندارد و بنابراین، برای ما مهم نیست که بمیرد یا زنده بماند. البته نهتنها برای ما، بلکه برای شخصیتها هم اهمیتی پیدا نمیکند! اوتا و هیبیکی هیچ احساس خاصی نسبت به ماکوتو ندارند که بخواهند برای او جانفشانی کنند. پس چرا این کار را میکنند؟
گروه آندرتیکرز در آغاز داستان، سیمای یک شرور حسابی را به ما نشان میدهند؛ اما در نهایت این مورد هم رنگ میبازد. آنها ماکوتو را گروگان میگیرند که کاملاً بیاهمیت است. با این حال، در جایی که باید اوج داستان باشد و بزرگترین چالش برای هیبیکی اتفاق بیفتد، آنها باید قضیه را چالش برانگیزتر کنند؛ نه اینکه بدون هیچ دلیلی تجهیزات عجیب و غریبشان که دلیل اکثر پیروزیهایشان است را، دودستی تقدیم رقیبشان کنند! کسی که برای بازدید بیشتر آدم گروگان میگیرد، به این راحتی برای کسی دلسوزی میکند؟ هر چند نویسنده با اینکه آنها کفشهایشان را صدقه نمیدادند و میخواستند بفروشند، برای ما توجیهی آورده؛ اما این توجیه به هیچعنوان قانعکننده نیست. به هزار و یک دلیل مشخص!

«اوج داستان، بدترین بخش داستان است!»
ما حتی نمیدانیم که چرا اوتا توسط آن فرد مرموز گرفته شده است. هیبیکی هم نمیداند؛ ولی هیبیکی میرود که اوتا را نجات بدهد. او حتی نمیداند که باید چه کار بکند؛ ولی میرود. هیچ چالش خاصی در آنجا شکل نمیگیرد. نه میدانیم چرا اوتا گرفته شده و نه چرا آزاد شده. بنابراین چرا باید برای چنین چیزی احساساتی شویم؟!
این انیمه وقت زیادی را هدر میدهد. یک خروار شخصیت وجود دارد که نه برای داستان اهمیت دارند و نه برای شخصیتها. لحظات زیادی در انیمه وجود دارند که میتوانند به راحتی حذف شوند؛ مثلاً وقت زیادی صرف این میشود که نشان بدهد اوتا فقط نمیتواند به هیبیکی دست بزند. هیبیکی هم هر دفعه این را نمیفهمد. او حتی متوجه نمیشود که یک دست اوتا، بهخاطر دست دادن با او از بین رفت. او بهطور عجیبی احمق است!
سوژۀ اصلی این انیمه هم به شدت کلیشهای است.
«حباب به دفعات زیادی به داستان پری دریایی کوچولو اشاره میکند؛ ولی در نهایت، چیزی بیشتر از آن داستان تحویلمان نمیدهد».
شخصیتهای اصلی هم به شدت کلیشهای هستند. پسری درونگرا و افسرده که دختری برونگرا و نسبتاً احمق، باعث میشود که او از دنیای خودش بیرون بیاید. داستان از ما انتظار دارد برای هیبیکی دلسوزی کنیم؛ ولی فقط بهخاطر اینکه یک درونگراست؟! این درونگرا بودن و موج مطالبی که دربارۀ آن راهی اینترنت شده، باعث شده که خیلی از آثار رو به خلق شخصیتهای درونگرا بیاورند؛ ولی چون نمیتوانند برای یک شخصیت درونگرا زیاد دیالوگ بنویسند، بسیاری شخصیت ساخته شده که دقیقاً مثل هم توصیف میشوند. اینجا باید عنصر تصویر و کارگردانی وارد شود تا یک شخصیت منحصر به فرد خلق کند. دقیقاً همینجاست که کارگردان هیچ برداشتی از داستان ندارد. هیبیکی در این انیمه، صرفاً یک شخصیت درونگراست که مشکل حساسیت شنوایی دارد؛ همین و بس!
اما میرسیم به بخش پارکور و اکشن داستان. دربارهٔ کارگردانی و انیمیت حباب، اینطور باید گفت که قبلاً برای اوج کیفیت یک انیمه، ساختههای ماکوتو شینکای و استودیو کامیکس ویو فیلمز را مثال میزدند؛ اما اکنون میشود برای مثال زدن اوج کیفیت یک انیمه، از این اثر و استودیوی ویت مثال زد!

«استودیوی ویت، تمرکز زیادی را بر روی انیمیت این اثر گذاشته است و نتیجهٔ آن، یک شاهکار بصری چشمنواز است».
دید متحرک در این اثر، به هیجانانگیزبودن آن میافزاید. همچنین حباب ترکیب رنگ روشن و خوشایندی دارد که رنگ و لعاب زیادی به کلیت کار بخشیده است. در این میان، گاهی اوقات جزئیات تصویر در لحظههای مهم، بهطرز خیلی محسوسی افزایش مییابد. این اتفاق، چندان ویژگی خوبی نیست؛ چون خیلی به چشم میآید و حواس مخاطب را از داستان، به جزئیات تصویر منعطف میکند. در واقع انگار خودشان سعی میکنند که مخاطب را از حال و هوای داستان بیرون بکشند!

انیمیت این اثر تا حدی خوب است که اگر روی داستانش بیشتر کار میشد، میتوانست یک شاهکار لقب بگیرد؛ اما انگار به حدی روی انیمیت وقت گذاشته شده که باعث شده سازندگان از داستان اصلی غافل شوند. این میزان از زیبایی بصری، به معنای واقعی کلمه برای این داستان حیف شده است.
جمعبندی
انیمە حباب، از آن دست آثاری است که ظاهری زیبا و باطنی معمولی دارند. حباب جذابیت و تاثیرگذاری لازم را ندارد و صرفاً میتواند یک اثر سرگرمکننده به حساب بیاید؛ اما اگر آن را نبینید هم چیز خاصی را از دست ندادهاید!
دوست اسمارتینی!
- نظرت دربارهٔ انیمه حباب چیه؟ دیدیش؟
- نظرت دربارۀ معرفی و بررسیهای سینمایی اسمارتین چیه؟ اگه ایدهٔ جالبی توی ذهنت داری بگو تا اجراییش کنیم!
- پیشنهاد یا انتقادی داری؟ حتماً برای ما توی بخش نظرات بنویسش!
- به نویسندگی علاقه داری و میخوای نوشتن توی حوزهٔ سرگرمی رو تجربه کنی؟ به بخش همکاری با ما برو و اطلاعاتت رو برای ما ارسال کن تا اگه همهچیز خوب پیش رفت، به تیم اسمارتین اضافه بشی!
بیشتر بخوانید:
تامین بودجه بارسلونا با فروش سهام باشگاه – لاپورتا به دنبال ساخت تیمی رقابتی!
مانگا هایی که توسط خانم ها نوشته و مصورسازی شدهاند – از شیطان کش گرفته تا کیمیاگر تمام فلزی
دیالوگ برتر: بهترین دیالوگ های انیمیشن ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی – Cloudy with a Chance of Meatballs
اسمارتین ریپورتس: پوشش زنده نقل و انتقالات تابستانی اروپا ۲۰۲۲ به همراه گزارش تکمیلی
یادمه تا آخرش امیدوار بودم یه چیزی نشون بده بهمون. باورم نمیشد انقدر بی سر و ته باشه انتظار یه چیزی داشتم که تا آخرم هیچیی نشد و واقعا فقط دیدن چندتا سکانسش می ارزید.