رمانهای تاریخی یکی از هیجان انگیزترین ژانرهای کتاب است. آنها علاوه بر آشنایی ما با گوشهای از تاریخ، یک داستان را به زبان خودمانی تر نقل میکنند تا خواننده خسته نشود. داستان های تاریخی را باید بویید. باید درد جنگ های تاریخ را حس کرد و خود را جای مردمان آن دیار گذاشت. در کنار اسطورهها و قهرمانان داستان، جوانمردی و شجاعت را آموخت. امروز قصد داریم یک کتاب تاریخی به نام آسو به شما معرفی کنیم. برای خواندن ادامه مطلب با ما در اسمارتین همراه باشید.
معرفی کتاب
نام کتاب: آسو
خالق اثر: محمد امین پورحسینقلی
میتونید به صفحه ایشون مراجعه کنید و مصاحبه خواندنی ایشون رو مطالعه کنید.
تعداد روزهایی که باید دراین کتاب زندگی کنید: ۳۳۰ صفحه
نشر: آرنا
تاریخ چاپ: ۱۳۹۴
داستان کتاب
کتاب روایتگر پسری به نام آسو است. او از جنس افق خورشید و از سرزمین مادهاست. برای تحصیل به شوش میآید و تنها مهارتی که دارد خواندن و نوشتن هست. در روزگاری زندگی میکند که مردم بت های سنگی را میپرستند اما او اهورامزدا را ستایش میکند. ماجراهای مختلفی برای این پسر جوان رقم میخورد. در این کتاب جذاب، با قسمت هایی از تاریخ ایلامیها، آشوریها و مادها زندگی میکنید.
تجربه من از این کتاب
این کتاب یکی از بهترین کتابهای تاریخی بود که من خوندم. قلم نویسنده بسیار قوی است و حتی شما قادر به تصور کردن اون قسمت از تاریخ در ذهنتون هستید. همچنین در بین شخصیتهای داستان، از دیالوگهای بسیار زیبایی استفاده شده که کتاب رو متفاوت تر نشون میده. همچنین کتاب جاذبهی خاصی داره و دوست ندارید که کنارش بگذارید.
آنچه رفته را نمیتوان باز آورد ولی آنچه هست را میتوان دو دستی چسبید.
روزگار غریبی است و مردمانش هر روز سنگدل تر میشوند. اما نمی دانند دست تقدیر به دنبال همه است.
توجه توجه!
برای دوستانی که به کتاب الکترونیکی علاقه مند هستند، یه پیشنهاد خیلی خوب دارم. شما می تونید این کتاب رو در اپلیکیشن طاقچه به صورت کاملا رایگان دانلود کنید و لذت ببرید!
ایمه سو شانهای بالا انداخت. آسو به درختی تنومند نزدیک دریاچه اشاره کرد که در خزان فصل آب جامه ای زرد و نارنجی به تن کرده بود.
می بینی این درخت را؟
– خب… یک درخت است مثل همه درختها!
آسو با تاکید گفت: این را درخت زندگی بدان! همه آدمها بر درخت زندگی سوارند. باید شاخه خود را پیدا کنند، از آن بالا بکشند و جلو بروند. اما به کدام طرف؟ هر شاخهای خود به دهها شاخه دیگر تبدیل میشود که هر کدام سوی خود را میروند. اگر شاخهای را رها کنی و بر شاخه دیگر بروی، راهت عوض میشود. دهها راه، صدها راه، که هر یک به سرنوشتی میانجامد.
امیدوارم لذت برده باشید 🙂
دوست اسمارتینی
- نظر تو درباره سخنرانیهای انگیزشی چیه؟
- پیشنهاد یا انتقادی داری؟ حتما برای ما توی نظرات بنویس، ما همشو میخونیم!
- راستی یادت نره توی خبرنامه اسمارتین هم ثبت نام کنی و هر هفته ایمیلای باحال دریافت کنی (: